ایران‌ـــوار

خواندنی و جذاب از دوران دفاع مقدس

تخم‌مرغ‍هایمان را عوض کردند...

۳ ۱

هوالعادل؛ این روزها و در این شرایط بد رکود اقتصادی و بی کاری که منشأ بسیاری از دردهای جامعه است خبر افشای حقوقهای نجومی برخی مدیران – هرچند معدود – خبر تلخ و دردناک و شرم‌آوری بود!


این پدیده زشت و غیرقابل انکار، علت نیست بلکه خود معلول غفلتی نابخشودنی است، معلول چرخشی در غایت نظام و انقلاب است؛ یعنی علت را باید از سالها قبل دنبال کنیم که خیلی آرام و نرم در اهداف و آرمانها چرخشی صدوهشتاد درجه ای ایجاد کردند و برخی مسئولین ارشد ما دانسته یا ندانسته با آن هماهنگ شدند و در یک فرآیند غیرقابل‌باور هنجارهای انقلاب اسلامی جابجا شد.

این پدیده از آنجهت شرم آورتر جلوه می‌کند که با اخلاص و مجاهدت سال‌های اول انقلاب و دهه شصت به ویژه دوران دفاع مقدس مقایسه شود. درکنار این پدیده تلخ یادش بخیرحقوق و دستمزدی که وجود نداشت، نه‌تنها وجود نداشت بلکه توقع آنهم وجود نداشت و حتی تصور آنهم برای برخی ها آزاردهنده بود. یادش بخیرآن نگاه قشنگی که همه جا رنگ خدا بود و…!!! شاید باورش برای جامعه امروز مشکل باشد

یادم هست اواسط جنگ تازه دو- سه هزار تومان حقوق می‌دادند (مجرد دوهزار تومان – متأهل سه هزار تومان) دوره ما بتازگی لیست و فیش حقوق باب شده بود و قدیمی ترها شوخی یا جدی به ماتیکه می انداختن ” آی هل حقوق و لیست و فیش و…! البته بعضی‌ها امروز ممکن است بگویند سه هزار تومان مثلا” سال ۶۳خیلی پول بوده اما همان وقت یادم هست یک پیکان سواری حدود شصت – هفتادهزارتومان بود لذا یک فرمانده مانند سردار شهید حاج رضا شکری پور که فرمانده گردان هم بود و از مدیران هم محسوب می شد با زن و دو- سه فرزند بعبارتی حدود ۲۰ ماه حقوقش می شد یک پیکان سواری و… و این تازه مربوط به دوره ما بود که به قول رفقا لیستی و فیشی و…شده بودیم!


یادش بخیرسردارشهید حاج ستار ابراهیمی (قهرمان کتاب دختر شینا) به مامی گفت: اوایل حاج حسین همدانی پولی را در سپاه در جای خاصی قرار می داد و میگفت هرکس هرچقدر لازم دارد بردارد و معمولا” آن رادر پستویی، خلوتی، جایی قرارمی دادند که تردد بدور از چشم عموم باشد تابچه ها خجالت نکشند و راحتتر بتوانند نیازشان را بردارند و…


واقعا” جدا از خجالتی که امروز نمی کشیم و…سوال این است مبنای فرهنگ حاکم آنروز چه بود؟ و منطق فیش های شرم آور امروز مدیران چیست؟


برخی افراد برای توجیه این انحراف تلخ بهانه هایی چون حق مدیریت، دلگرمی مدیران، ارتقای قابلیت های مدیریتی، اقتضای ذاتی مدیریتهای کلان، راهی برای جذب نوابغ مدیریتی و… را مطرح می کنند. براستی مدیران دهه شصت این حق را نداشتند؟ یا نیازی به دلگرمی نبود؟ یا امثال رجایی نابغه نبودند؟ و یا اقتضائات مدیریتی فرق کرده و…؟!


مهم تراینکه پس چطور انقلاب با تمام کاستی ها و موانع بخوبی از همه گردنه های سخت و غیرقابل عبورتوسط همین مدیران کم توقع عبورداده شد و هر ناممکنی ممکن گشت و…؟


در مقدمات علم مدیریت بر منابع انسانی اصلی وجود دارد بنام ” اصل تنبیه و تشویق ” این اصل علمی، عقلانی و بدیهی است یعنی گفته می‌شود هر مدیری برای اعمال مدیریت در یک مجموعه انسانی باید بتواند عناصر وظیفه شناس را تشویق و عناصر خاطی را تنبیه کند و… سوال اصلی این است در دهه شصت مدیران بویژه فرماندهان، جنگ را با همه حساسیت و شرایط خاص آن چگونه مدیریت می کردند؟ مثلا” حاج همت چطور بر ۲۵گردان عملیاتی لشکر۲۷ و ارکان ستادی و پشتیبانی آن مدیریت می‌کرد؟ و یا آقامهدی باکری چطور لشکر۳۱عاشورا را فرماندهی کرد و افتخاراتی چون بدر و خیبر را با آن رقم زد و…؟ براستی که تأمل دراین سوالات خیلی سخت و فهم پاسخ آن غیرقابل باوراست! آیا آنان از این اصل غیرقابل انکار مدیریتی مستثنی بودند؟


درحالی که بطور ذاتی فرماندهی و مدیریت آنهم درشرایط جنگی (چراکه هزینه خطای یک مدیر خاطی بسیار آنی و سریع و جبران ناپذیر و اقدام بموقع یک مدیر وظیفه شناس میتوانست موجبات فتح و پیروزی را فراهم کند و…) بسیار دشوارتر است، مدیران ارشد با چه ابزاری و چگونه با مدیران میانی و زیردستان خود رفتار می کردند؟ مثلا” عنصری وظیفه شناس را با کدام منابع مالی باید تشویق می کردند؟ فرمانده لشکری که شکم نیروهایش رابسختی سیر می کرد چه ابزار مادی برای تشویق فرمانده گردانش در اختیار داشت؟ و یا مثلا” امروزه برای تنبیه عنصر متخلف از ابزار کسرحقوق استفاده می کنند حال آنکه در زمان جنگ عموما” عناصر یا حقوقی نمی گرفتند و یا حقوق بقدری ناچیز بود که قابلیت کسر و اثر تنبیهی نداشت و باز هم سوال اصلی این است فرماندهان و مدیران با اصل ” تنبیه وتشویق ” چه کار می کردند؟ آیا می شود یک واقعیت مسلم علمی غیرقابل انکار را نادیده گرفت؟


حقیقت مطلب اینست چون اساس انقلاب اسلامی بر مدار توحید است و در فرایند مدیریت و اداره نظام اگر مدریت توحیدی حاکم شد، مشوقها توحیدی می شود و انگیزه ها برای رضای خدا و…


در نظام مدریت توحیدی نیز به ابزار تنبیه و تشویق توجه شده اما ابزار تنبیه وتشویق رضایت و عدم رضایت خداست نه صرفا” عوامل مادی. لذا بارها شاهد بودیم اگر فرمانده ای می خواست عنصری راتنبیه کند او را از مجاهدت بازمی داشت!


مثلا” می گفت: تو دیگر حق نداری نگهبانی بروی، توحق نداری کمین بروی، تو حق نداری گشت بروی و…اگرکسی را می خواستند سختتر تنبیه کنند می گفتند تو دیگرحق نداری عملیات بیای!!! حقیر شاهد بودم قبل از عملیات والفجر۸ رزمنده ای تخلفی کرده بود برخلاف نظرفرمانده گردان عمل کرده بود مثلا” چند بار در انظار عموم سیگاری کشیده بود و فرمانده گردان ناراحت شده بود و به او گفته بود تو حق نداری در عملیات شرکت کنی. این بزرگوار( متخلف)۱۰ شبانه روزگریه کرد و اشک ریخت آنقدر واسطه درست کرد تادر روزآخر رضایت فرمانده را گرفت (در همان عملیات هم هردو به شهادت رسیدند) باور و تصورش سخت است موثرترین تنبیه این باشدکه بگویند تو حق نداری در عملیات شرکت کنی و ترجمه ساده ترش این است که توحق نداری بمیری!!!


خیلی عجیب است طرف داشت می مرد چرا که به او گفتن توحق نداری بمیری!!!

و یا تشویق فرماندهان چی بود؟ حد اکثرش لبخندی می زدند! و یا مثلا” می گفتند: احسنت، خدا خیرت بده! و اثر داشت وه که چه اثری!


در نظام مدیریت توحیدی خود مدیر می شود بالاترین و موثرترین عامل تنبیه و تشویق چرا که در این نظام مدار ولایت است و ملاک، رضایت و عدم رضایت خداست و این رضایت و عدم رضایت در فرآیند و سلسله مراتبی منطقی در فرد مسئول و مدیر متجلی می شود و در چنین روندی غایت خداست یک اخم مدیریتی اعلام نارضایتی حضرت حق و یک لبخند مدیریتی هم اعلام رضایت حضرت حق است و در نظام ولایت امر است که گریه های دردناک آن شهید عزیز از عدم رضایت فرمانده خود معنا میشود و…!


و اما چرا ما بعد از۳۷سال شاهد پدیده زشت حقوقهای چندده ملیونی هستیم و حتی عده ای باکمال پرویی درصدد دفاع از آن برمی آیند و…!؟


نقل است در شهری فرد قدرت طلبی حاکم بود اما مردمی سلیم النفس در آن ساکن بودند. لذا حاکم هر غلطی نمی توانست بکند. حاکم علت محدودیت خود را در سلامت مردم دید و چاره جویی کرد. از میان مشاورانش یکی طرحی ارایه کرد و خلاصه طرح این بود که به حاکم گفت: به مردم اعلام کن برای مثلا” فلان کار عمرانی بودجه کم است و مردم باید سرانه هر نفری یک تخم‌مرغ در میدان مرکزی شهر قرار دهند و مردم هم اهل مشارکت بودند و اقدام کردند و کوهی تخم‌مرغ در میدان مرکزی شهر بوجود آمد. مشاور به حاکم گفت: حالا اعلام کن بودجه آن کارعمرانی از جایی تأمین شده و نیازی به مشارکت شما نیست و می توانید تخم مرغ های خود را بردارید، مردم هنگامی که خواستند تخم مرغهای خود را بردارند از آنجا که تخم‌مرغ‌ها با هم قاطی شده بود و هر نفر میتوانند یک عدد بردارند و… هر کسی سعی کرد تخم‌مرغ درشتی بردارد و…! حاکم به مشاور خود اعترض کرد که این چه کار بیهوده ای بود؟ مشاور در جواب گفت : بیهوده نبود این جماعت با این طرح نیت‌هایشان عوض شد و به تبع آن تخم مرغهایشان، و این شروعی است برای آلودگی مالی و…


بنظر حقیر بعد از دوران دفاع مقدس  دشمن که به خوبی متوجه اصلی ترین سرمایه این انقلاب یعنی مردم شده بود و به جد برای استحاله ارزشها و تغییر در باور مردم چاره جویی کرد و خاصه در دوران باصطلاح سازندگی، مدیران ارشد کشور بویژه رییس جمهور وقت دانسته یا ندانسته جاده صاف کن دشمن شدند و برای تغییر در هنجارهای اجتماعی مردم خدامحور و توحیدی ریل گذاری کردند و در فرآیندی آرام همه ارزشها به ضدارزش تبدیل شد و…اگر به ادبیات مدیران ارشد آن دوران مراجعه شود خواهیم دید مثلا” ساده زیستی به گداپروری، واژه مستضعفین که عبارتی‌ست قرآنی به اقشارآسیب پذیر، و خدمت و ایثار به واپسگرایی و… تعبیر شد و در آرشیو رسانه های آن زمان اسناد این داستان غم انگیزمثنوی هفتادمن است و…


و از همه غم انگیزتر در این اثناکم توجهی به هشدارهای حکیمانه  مقتدرمظلوم انقلاب مقام معظم رهبری بود که بعضی ازخواص فهمیده یا نفهمیده فریادهای آن دیدبان بصیر در امر نفوذ و استحاله فرهنگی دشمن را به پیدا بودن چند تارموی خانمهای کم حجاب تفسیرنمودند و درنتیجه خود و ذهن عوام را گمراه کردند و… تا اینکه در این روند تخم مرغهایمان عوض شد و امروز در حالی که قلب ملتهای آزاده دنیا برای حفظ وگسترش آرمانهای این انقلاب می تپد در دل خود این نظام پاشنه آشیل‌هایی مانند پدیده خجالت آورحقوقهای میلیاردی خودنمایی می‌کند بی شک راه نجات در فهم درست فرمایشات رهبری و عمل به آن است که بارها فرمودند: ” صراط مستقیم در بازخوانی آرمانهای اصیل انقلاب است ”


به امید اقدام و عمل همه ما ۲۱-۴-۹۵ بهزادزارع – دانشجوی مشروطی دانشگاه شهادت/ انتشار دوشنبه - ۱۲ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۴

سیامک پور اسد
۱۷ مهر ۱۳:۱۳
سلام و تشکر..... آفرین و احسنت به برادرم بهزاد زارع (حفظهم الله)...... جزائکم الله خیرا..... یاحق
پاسخ :
سلام علیکم
خدا همه یادگاران دفاع مقدس رو حفظ کند
نشانی مطلب در سایت حاج آقا زارع:

http://behzadzare.ir/?p=1022
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوند ها
پیوند های روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان